سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شهید من



اوقات شرعی

میانبرهای وبلاگ

والپیپرهای مذهبی وبلاگ بیمعرفت

حلقه طراحان
اطلاعات آماری




 RSS 

جستجو در متون
جستجو با گوگل
موضوعات نوشته ها

خبرنامه

برای آگاهی از به روز شدن وبلاگ در خبرنامه عضو شوید.


 

در حال حاضر مطالعه می کنم..



بیت الاحزان
نویسنده: شیخ عباس قمی
ترجمه: آیت الله ناصر مکارم شیرازی


خرید اینترنتی
نظرسنجی

فعلا مورد خاصی بری نظرسنجی وجود ندارد.
لوگوی بی معرفت

علی علیه السلام - بیم عرف ت :: طرحی نو در وبلاگستان مذهبی



کد بالا را
Copy کنید و در بین کدهی سیت
خود و در بین تگ هی
Paste ،Body
کنید.

حمایت های اینترنتی


تحریم اسرائیل - Bycott Israel

آرشیو نوشته ها

تابستان 89 [8] |  بهار 89 [4] |  زمستان 88 [16] |  پاییز 88 [10] |  تابستان 88 [4] |  بهار 88 [5] |  زمستان 87 [9] |  پاییز 87 [9] |  تابستان 87 [11] |  بهار 87 [18] |  زمستان 86 [9] |  پاییز 86 [5] |  تابستان 86 [11] |  بهار 86 [8] |  زمستان 85 [26] |  پاییز 85 [17] |  تابستان 85 [24] |  بهار 85 [21] |  زمستان 84 [24] |  پاییز 89 [8] |  زمستان 89 [7] |  بهار 90 [10] |  تابستان 90 [1] |  بهار 91 [2] |  تابستان 91 [2] |  پاییز 91 [1] |  پاییز 92 [6] |  زمستان 91 [1] |  زمستان 92 [1] | 

همسایه ها


مذهبی اسلامی (مداحی های جدید) + مذهبی اسلامی (فیلم و صوت اسلامی) + مذهبی اسلامی (بانک فیلم و صوت اسلامی 2) + خاکریز + دلگویه های غلامعلی مجاهد + غربتکده + دوست اختصاصی + حزب الله + روایت نامه + عشق و مشق + سیمرغ قاف + یا علی جان مددی + شکوفه نرگس + تشنه معرفت + دنیای سه خواهر + عبد زیر صفر + شیعه شناسی + مجله ینترنتی قرآن + کلرجی من + یک آرزو + نغمه های بندگی + لیلة القدر + ?Who + پیامبر اعظم + هیئت منتظرین + دیار رنج + وب نامه + باران عدل + طلبه ای از نسل سوم + محفل یاران + هیئات جوانان عاشوریی + عطشان + به یاد او + حرفهی جوانی + دفتر یادداشت + پشت خطی + معراج + مجنون الحسین + غم دوست + آفاق + صبح ظهور + محبوب + آدینه + شب رو + تشنه + ...


تمامی کسانی که به "بی معرفت" لینک داده اند می توانند از طریق  پیغام خصوصی به من اطلاع دهند تا به منظور قدردانی، لینک آنها در این بخش قرار بگیرد.



 
در صورت تمایل می توانید با قرار دادن تکه کد فوق در بین دو تگ
و
قالب خود،
این لینکستان را در سایت یا وبلاگ خود نمایش دهید. (در صورت بروز هرگونه مشکل، پرسش خود را  از طریق پیغام خصوصی آخرین پست مطرح کنید)




یکشنبه 87 آذر 10

امروز روز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) است.  شاید جالب باشد برایتان که بدانید در آیاتی از قرآن، اشاره ی غیر مستقیم به این پیوند آسمانی و برکات حاصل از آن، شده است....!!  آن آیات 19 تا 22 سوره الرحمن هستند :

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ (19) بَیْنهَُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ (20) فَبِأَىّ‏ِ ءَالَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ (21) یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجَانُ (22)

تفسیر ظاهرى این آیه که از ترجمه ان بر می آید می گوید که ما دو دریای شور و شیرین را در هم آمیختیم بدون آنکه با هم مخلوط شوند. آیت الله مکارم شیرازی در «تفسیر نمونه» در ذیل این آیه می فرماید:

رودخانه ‏هاى عظیم آب شیرین هنگامى که به دریاها و اقیانوسها مى ‏ریزند معمولا دریایى از آب شیرین در کنار ساحل تشکیل مى‏ دهند و آب شور را به عقب مى‏ رانند و عجب اینکه تا مدت زیادى این دو آب شیرین و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمى ‏شوند.
در مسافرت با هواپیما در مناطقى که این رودخانه‏ ها به دریا مى‏ ریزند منظره دریاهاى آب شیرین و شور که در کنار هم قرار دارند و از هم جدا هستند به خوبى از بالا نمایان است، و هنگامى که کناره این آبها به یکدیگر مخلوط شوند آبهاى شیرین تازه جاى آنها را مى ‏گیرند، به طورى که این دو دریاى جدا از هم دائما جلب توجه مى‏ کند.
جالب اینکه به هنگام مد دریا که سطح اقیانوس بالا مى‏ آید آبهاى شیرین به عقب رانده مى‏ شود، بى آنکه با آب شور مخلوط گردد (مگر در مواقع خشکسالى و کم آبى) و قسمت زیادى از خشکى را مى‏ پوشانند، لذا ساحل‏ نشینان در این مناطق با مهار کردن این آبهاى شیرین نهرهاى زیادى در منطقه ساحلى به وجود مى ‏آورند که به وسیله آن زمینهاى فراوانى مشروب مى ‏شود.
این نهرها که از برکت جزر و مد ساحلى و تاثیر آن در آب این نهرها به وجود مى ‏آید در شبانه‏ روز دو بار از آب شیرین پر و خالى مى ‏شود، و وسیله بسیار مؤثرى براى آبیارى مناطق وسیعى هستند.

اما در تفاسیر دیگر نظیر  «تفسیر القمی» و یا در «الخصال»، در «تاویل الآیات» به اسناد مختلف، روایتی از امام صادق (ع) در باب تفسیر باطنی این آیه آمده است:

قال: سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول فی قول الله عز و جل: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قال: «علی و فاطمة (علیهما السلام)، [بحران عمیقان لا یبغی أحدهما على صاحبه‏] یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ، الحسن و الحسین (علیهما السلام)».

حضرت صادق علیه السّلام فرمود على و فاطمه دو دریاى عمیقى هستند که هیچکدام از آنها بدیگرى ظلم و ستم ننمودند و بیرون آمد از ایشان حسن و حسین دو لؤلؤ و مرجان

همچنین در «تفسیر جامع » در بیان شان نزول این آیه آمده است که:

طبرسى از ابن عباس روایت کرده گفت شنیدم پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بحضرت فاطمه (ع) میفرمود:
 اى دختر عزیزم! به شوهرت على دل خوش‏ دار! بخدا قسم على سید و بزرگ مرد دنیا و آخرت است.

در این اثنا آیه فوق نازل شد فرمود ما دریاى علم على بن أبی طالب را با دریاى حلم و عصمت فاطمه زهرا بهم در آمیخته و مخلوط نمودیم و از آنها لؤلؤ و مرجان یعنى حسن و حسین را بیرون آوردیم و جهت انکه آن دو بزرگوار را به دریا تشبیه فرمود بخاطر توسعه فضل و بسیارى خیر و صفات حمیده آنها است‏.

بله.. این اتصال دو دریای علم و حلم بود که شد نعمت اکبر خداوند متعال بر ما بندگان حقیر و ضعیف.. که برکات این پیوند آسمانی هنوز در بین ما باقی است.. و او کسی نیست جز آقا و سرور ما.. باقی مانده سلاله ی احمدی.. درّ دریای علم و دانش علوی و گوهر دریای اسرار فاطمی.. حجة بن الحسن العسکری!
این روز مبارک را به تمام زوج های جوان کشور عزیز اسلامیمان به خصوص دوستان عزیز خودم که به تازگی داماد شدند (علی آقا، آقا محمد حسن) تبریک می گم.. انشاءالله روزی بقیه باشه..!  :)

یا علی


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 1:17 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام، شرحی از کتاب یار

ارسال لینک :





سه شنبه 87 اردیبهشت 17

عم یتسائلون * عن النباء العظیم * الذی هم فیه مختلفون * کلا سیعلمون * ثم کلا سیعلمون  -- سوره مبارکه نباء

در ذیل این آیات در تفسیر جامع، ج‏7، ص 322 نوشته شده:
حافظ محمّد بن مؤمن شیرازى که یکى از مخالفین است در کتاب مستخرج از تفاسیر اثنى عشر ذیل تفسیر آیه فوق از سدى روایت کرده گفت صخر بن حرب وارد شد بر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عرض کرد اى محمّد امر ولایت بعد از شما براى کیست؟
فرمود: براى کسى است که او نسبت بمن بمنزله هرون است نسبت بموسى جبرئیل نازل شد و آیات فوق را آورد و گفت اى رسول خدا بعضى از امت تو تصدیق ولایت و خلافت على علیه السّلام را بنمایند و بعض دیگر تکذیب کنند و بزودى شناسند و یقین نمایند بولایت على علیه السّلام در قبر هنگام سؤال کردن از آنها بدانکه در مشرق و مغرب عالم و بیابان و دریا نمیرد کسى مگر آنکه نکیر و منکر سؤال کنند از او در باره ولایت و خلافت على و مى‏پرسند پروردگار تو کیست و دین تو چیست و پیغمبر تو کیست و امام تو کیست؟
و نیز در تفسیر الصافی، ج‏5، ص 273 به نقل از کتاب کافی آمده که :
عن الصادق علیه السلام فی هذه الآیة قال النَّبَإِ الْعَظِیمِ الولایة - از امام صادق (ع) روایت شده که خبر بزرگ همانا ولایت است.
عن الباقر علیه السلام سئل عن تفسیر عَمَّ یَتَساءَلُونَ فقال هی فی امیر المؤمنین علیه السلام کان امیر المؤمنین علیه السلام یقول ما للَّه عزّ و جلّ آیة هی اکبر منّی و لا للَّه نبأ أعظم منّی.
از امام باقر (ع) نیز فرمودند : همانا مقصود امیرالمومنین است و می فرمود: پس به راستی که برای خداوند عزوجل آیت و خبری بزرگتر از من نیست.
و نیز در روایات مکرر دیگری از خود وجود مبارک امیرالمومنین نقل شده که می فرمود :
همانا من نباء عظیم هستم که مردم در آن به اختلاف افتادند..

نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 10:35 صبح | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





جمعه 86 اسفند 17

شیخ مفید نقل می کند:
بیماری رسول خدا (ص) سخت و وخیم شد. امیرالمومنین (ع) در کنار بسترش بود همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند فرمود: سرم را در دامن خود بگیر چرا که امر الهی فرا رسید و چون جان من بیرون رود آن را با دست خود بگیر و به روی خود بکش، آنگاه مرا رو به قبله بگذار و کار غسل و دفن مرا خودت انجام بده و پیش از همه بر جنازه ام نماز بخوان و از من جدا مشو تا مرا به خاک بسپاری و از خداوند (عزوجل) طلب کمک کن! حضرت علی سر آن حضرت را در دامن گرفت و آن حضرت از حال رفت!
در این حال فاطمه خود مرثیه می خواند و به گونه ای آه و زاری می کرد که در و دیوار اشک می ریخت. یکی از مراثی که ایشان می خواند این بیت بود:
«صُبّت عَلَیّ مَصائبٌ لو انّها صُبت عَلَی الایّامُ صِرنَ لَیالِیاً»
آنچنان باران غم و اندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن می ریخت آن روزها مانند شب تیره و تار می گردید.
(برگرفته از سوگنامه آل محمد)

و وارد است که آن امام مبین هنگام دفن رسول خدا (ص) اشک میریخت و از سینه آه می کشید و می فرمود:
«انَّ الصَّبرَ لَجَمیلٌ الاّ عَنکَ وَ اِنَّ الجَزَعَ لَقَبیحٌ الاّ عَلَیک و اِنَّ المُصابَ بِکَ لَجَلیل وَ اِنَّه قَبلَکَ وَ بَعدک لَجَلَل» ؛
به راستی که شکیبایی زیباست مگر در غم فراق تو، و بی تابی نا پسند است مگر در اندوه مرگ تو! و مصیبت های قبل و بعد از آن هرقدر که بزرگ باشند در مقابلش ناچیزند!» (خطبه 284)
تا آنجا که در مصیبت از دست دادن بی بی دو عالم در کنار قبر مبارکش، خطاب به رسول خدا (ص) فرمود:
« اما برای من که سختی مصیبت تو را دیده و سنگینی آنرا کشیده ام شکیبایی ممکن است! این من بودم که با دست خود تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت جان گرامی تو از میان سینه و گردنم پرواز کرد ... انا لله و انا الیه راجعون! » (خطبه 193)
یا در جایی مستقیما اشاره به این اندوه و مصیبت دردناک می نماید و می فرماید:
«پدر و مادرم به فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای برید که با مرگ دیگران نبرید.
... با مرگ تو رشته پیامبری و فرو آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی واداشت و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.
اگر به شکیبایی امر نمی کردی و از بی تابی نهی نمی فرمودی؛ آنقدر اشک می ریختم تا اشکهایم تمام شود و این درد جانکاه همیشه در من می ماند و اندوهم جاودانه می شد که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است. چه باید کرد که زندگی را دوباره نمی توان باز گرداند و مرگ را نمی توان مانع شد.
پدر و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطرت نگاه دار!» (خطبه 226)


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 5:18 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





جمعه 86 اسفند 10

هشتم صفر روز وفات سلمان فارسی است... دوست داری جریان وفاتش را بشنوی؟! ببینی که چگونه امیرالمومنین او را به خاک سپرد؟  .. پس بشنو :

صحابى کبیر، سلمان حکیم با یک جهان خاطره و خدمت، در «بالا خانه کوچک‏ابى قره کندى‏» در مداین، در بستر مرگ خوابیده بود (1) و در عین حالى که رسول‏خدا(ص) به او فرموده بود: بهشت مشتاق‏تر به ملاقات سلمان است، تا سلمان به‏بهشت (2) وى گریه مى‏کرد! سعد بن ابى وقاص، که در «مداین‏» از سلمان عیادت‏کرده، مى‏گوید: وقتى گریه سلمان را مشاهده کردم، علت آن را جویا شدم.
سلمان گفت: به خاطر وابستگى و علاقه به دنیا گریه نمى‏کنم، بلکه از این جهت‏نگرانم که رسول خدا(ص) با ما عهد و قرار گذاشته بود، که وسایل زندگى ما بیش ازتوشه یک مسافر نباشد، در حالى که اکنون من وسایل و اثاث بیشترى دارم، و بیمناکم که مبادا از دستور آن حضرت تخلف کرده باشم! (3) .
بیمارى سلمان همچنان شدت مى‏یافت، زاذان، خادم سلمان مى‏گوید: من براى‏ مرگ سلمان نگران بودم، وقتى آثار مرگ در او نمودار شد، گفتم: چه کسى باید تو راغسل دهد؟
سلمان پاسخ داد: همان کسى که رسول خدا(ص) را غسل داد.
گفتم: تو در مداین هستى، و او در مدینه به سر مى‏برد.. (4) .
«بقیره‏» همسر سلمان مى‏گوید: وقتى مرگ سلمان نزدیک شد، در حالى که دربالا خانه‏اى خوابیده بود، که چهار در داشت، مرا نزد خویش خواند، و گفت: بقیره!همه درها را باز بگذار، زیرا رسول خدا(ص) به من خبر داده: به هنگام مرگ‏میهمانانى به دیدار من مى‏آیند، که بوى خوش را احساس مى‏کنند، اما غذانمى‏خورند، و من نمى‏دانم آنان از کدام در وارد مى‏شوند.
بقیره، ادامه مى‏دهد: من درها را باز گذاشتم، بعد سلمان دستور داد: کیسه‏کوچک «مشکى‏» را که رسول خدا(ص) به او هدیه کرده بود، و سلمان آن را جایى‏پنهان نموده بود، براى او حاضر کنم.
وقتى کیسه مشک را آوردم، دستور داد مشک را خیس کنم، و در اطراف اوبریزم. بعد گفت: حرکت کن، درب را به‏پوش، من حرکت کردم و درب را پوشیدم،اما وقتى کنار بدن سلمان برگشتم، متوجه شدم وى وفات کرده است (5) .
طى روایتى آمده: امام على(ع) صبح روزى به مسجد مدینه وارد شد، و اعلام‏کرد: دیشب رسول خدا(ص) را به خواب دیدم، آن حضرت به من فرمود: سلمان‏در مداین از دنیا رفته است، به من سفارش فرمود: بروم و او را غسل بدهم، کفن کنم،نماز بر او بخوانم و جسد او را به خاک بسپارم، و من اکنون به سوى مداین مى‏روم (6) .
جابربن عبدالله انصارى، مى‏گوید: امیر مؤمنان(ع) نماز جماعت صبح را براى ماخواند، سپس روى خود را به طرف ما برگردانید و فرمود: اى مردم! خداوند شما رادر مرگ برادر خود سلمان پاداش دهد. آن‏گاه عمامه رسول خدا(ص) را به سر،پیراهن بلند آن حضرت را روى لباس پوشید، شمشیر و عصا همراه برداشت، و برشتر «غضباء» سوار شد، و از مدینه بیرون رفت و به غلام خویش «قنبر» فرمود: ده‏قدم بردار.
قنبر مى‏گوید: با برداشتن ده قدم، ما خود را در «مداین‏» جلو درب خانه سلمان‏یافتیم.. (7) .
زاذان، خادم سلمان مى‏گوید: سلمان از قبل به من گفته بود: اى زاذان! هر وقت‏چانه مرا بستى، صداى سقوط چیزى را مى‏شنوى، وقتى من چانه سلمان را بستم،صداى سقوط چیزى را شنیدم، پشت در خانه آمدم، دیدم امیرمؤمنان(ع) وارد شد.
على(ع) فرمود: اى زاذان! سلمان از دنیا رفت؟
گفتم: آرى، اى مولاى من.
آن‏گاه على(ع) وارد بالا خانه شد، پارچه را از روى سلمان کنار برد، سلمان هم به‏روى على(ع) لبخندى زد (حتی برطبق برخی منابع خواست جلوی پای حضرت بلند شود؛ که حضرت مانع شد!) (8) بعد على(ع) فرمود: اى ابوعبدالله! خوش درگذشتى،وقتى رسول خدا(ص) را ملاقات کردى، آنچه را از سوى مردم نسبت‏به برادر توصورت گرفت، براى آن حضرت بیان کن.
آن‏گاه على(ع) غسل و کفن سلمان را انجام داد، نماز بر بدن او خواند، ولى ماصداى تکبیر شدیدى را شنیدیم، وقتى دقت کردیم، دو مرد نیز همراه آن حضرت‏بودند، که فرمود: یکى برادرم جعفر طیار، و دیگرى خضر پیامبر(ص) است، وهمراه هر یک از آنان فرشتگان زیادى براى تجهیز سلمان شرکت کرده بودند (9) .

بعضى از راویان چنین نقل کرده‏اند که حضرت على(ع) بر کفن سلمان شعرى نوشت که معناى آن چنین است:

«بر شخص کریم و بزرگوارى وارد شدم، بى‏آنکه توشه نیک و قلب پاک داشته باشم;
ولى بردن توشه نزد شخص کریم و بزرگوار، زشت‏ترین کار است.»
 

منابع :

1. الاستیعاب، ج 2، ص 61.
2. الدرجات الرفیعة، ص 208.
3. الدرجات الرفیعة، ص 219.
4. بحار الانوار، ج 22، ص 373.
5. الدرجات الرفیعة، ص 219، مجمع الزوائد، ج 9، ص 344، قاموس الرجال، ج 4، ص 418، فتاوى‏صحابى کبیر سلمان، ص 223، حلیة الاولیاء، ج 1، ص 208.
6. بحار الانوار، ج 22، ص 368، نفس الرحمن، ص 607.
7. بحار الانوار، ج 22، ص 373، مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 131، الدرجات الرفیعة، ص 219، نفس‏الرحمن، ص 606.
8. طبق برخى از اخبار: سلمان لبخندى زد و خواست‏بنشیند... بحار الانوار، ج 22، ص 384.
9. بحار الانوار، ج 22، ص 373.
10. طرائف الحقائق، ج 2، ص 5


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 11:16 صبح | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





سه شنبه 85 بهمن 10

آنزمان که رسول الله از حجة الوداع بازمی گشت.. در میان دشت غدیر از خداوند عزوجل فرمان گرفت که اگر آن خبر عظیم را اعلام نکنی.. گویی ما تو را پیغمبر نکرده ایم.. و رسالتت ناتمام خواهد ماند..
آنجا بود که رسول خدا چوب علی را خورد...
آنزمان که سقیفه تشکیل دادند و خلافت را، که حق بی چون و چرای علی علیه السلام بود، از او گرفتند... و فدک را غصب کردند! و دل فاطمه را آزردند.. و او را در پشت درب خانه اش مضروب ساختند!! آنجا بود که فاطمه هم چوب غربت علی را خورد...
آنزمان که حسن بن علی پس از صلح با معاویه (لعنةالله علیه) در بالای منبر مسجد کوفه از بی وفایی یاران می گفت و می فرمود امروز از فرط بی وفایی یاران، حفظ خونها بهتر از ریخته شدن آنهاست؛ معاویه را دیدی که پس از او بالای منبر رفت و شروع به بدگویی و فحاشی نسبت به علی علیه السلام کرد... و گفت: « صلحنامه من با تو اکنون به زیر پای من است!! » و تو دریافتی که اینهمه خشم و ستیز معاویه با حسن به خاطر دشمنی با پدرش علی است..
...آنجا بود که حسن علیه السلام هم چوب علی را خورد!

و امروز ...و امروز نیز جماعتی در بیابان کربلا مقابل مولایمان صف کشیده اند.. که همه سینه هاشان از بغض علی پر است!!
درحالیکه برای آنها مسلّم است که حسین فرزند رسول خدا و از اهل بیت است..
به او می گویند: « تو را می کشیم چون از پدرت بغضی در سینه داریم.. »

آه... آه.. که امروز حسین هم چوب غربت علی علیه السلام را خورد...

این آهنگ ناله و شیون و فریاد که این روزها می شنوی آهنگ غربت مولایت علی است..

آیا نمی بینی که حزن آن چه بر سر عالم آورده؟!!


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 3:35 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





شنبه 85 مهر 22

 

یادت بیاید...
    وقتی که خانه کعبه شکافته شد و او در دامان مادرش از آن بیرون آمد..
وقتی که خدای تبارک و تعالی، خود برای او اسم انتخاب کرد..
وقتی که با رسول خدا وارد خانه کعبه شد و روی دوش پیامبر رفت و بتها را شکست..
وقتی که روزها و شب ها با پیغمبر بود و با ایشان سر یک سفره می نشست و رسول خدا برایش لقمه می گرفت..
وقتی که در لیلة المبیت در بستر رسول خدا خوابید که جان ایشان محفوظ بماند..
وقتی که در جنگ احد در حالیکه تمام بدنش از زخم پر شده بود، با تمام وجودش از رسول خدا دفاع کرد و ندای لا فتی الا علی را زمزمه لبان فرشتگان مقرب خدا کرد..
وقتی که در جنگ با یهودیان کوردل، درب خیبر را از جا کند و لرزه بر اندام آنها انداخت..
وقتی که پشت تمام قهرمانان عرب را به خاک مالید و شجاعترین شجاعان شد..
وقتی که رسول خدا در غدیر خم دستش را بالا برد و او را جانشین بعد از خود معرفی کرد..
وقتی که رسول خدا در دستان او جان داد و به قول خودش ..جان گرامی او از بین سینه و گردنش گذشت!!
    وقتی که دستانش را بستند و عمامه به گردن، و کشان کشان او را برای بیعت با خلیفه بردند!!؟
وقتی فاطمه اش را مضروب ساختند و او ذره ذره در جلوی چشمانش جان داد و با دستان خویش شبانه او را به خاک سپرد...
وقتی که 25 سال خون دل خورد.. و خوار در چشم و استخوان در گلو ماند و برای حفظ دین خدا سکوت کرد.. و شب هنگام، درد دل خود را با چاه گفت!!
وقتی که خلیفه شد و اموال بیت المال را برگرداند و از فقیر و غنی همه را به یک اندازه از بیت المال سهم داد!
وقتی که شبها کیسه بر دوش، آواره کوچه ها می شد که مبادا در محدوده خلافتش کسی گرسنه سر بر زمین بگذارد!
وقتی که یتیمان را بر دوش خود سوار می کرد و به آنها سواری میداد تا مگر لبخندی بر لبانشان بنشیند!
وقتی که شب تا سحر، هزار رکعت نماز می گزارد و در مناجات هایش به خدا می فرمود: « پروردگارا! گناهان علی را ببخش و او را عذاب نکن! » و از هول و ولای قیامت به خود میپیچید و آه سر میداد و خود را به خاک می مالید و باز می فرمود: «پروردگارا! اگر مرا از همنشینی با اولیائت بازداری و بواسطه گناهانم جهنم را جایگاه من قرار دهی... آنگاه آه و زاری و گریه ام فراوان خواهد شد و در میان اهلش فریادی بلند سر خواهم داد و خواهم گفت که تو را دوست دارم!! »
وقتی که... در محراب کوفه شقی ترین مردم، قربة الی الله، فرق او را با شمشیر زهرآلود شکافت!
.
.
.
و اکنون مولای خود را می بینی که از پس حوادث روزگار... امروز در بستر افتاده و دستمال زردی به سرش بسته که تو نمی توانی بفهمی، زردی دستمال بیشتر است یا زردی چهره مبارکش؟!
بنگر... این مولای توست..
خوب نگاه کن! این پیرمردی که امروز ناتوان و بیهوش در بستر افتاده یکتا یار باوفای رسول خداست!
بنگر.. صراط مستقیم خدا را، که امروز قصد سفر کرده!
بنگر.. حبل الله المتین را، که سم ناجوانمردی بر تنش اثر کرده!
بنگر دستانش را... همان دستانی که روزی در بالاترین ارتفاع دشت غدیر قرار داشت!
بنگر پاهایش را... همان پاهایی که از برای مجاهدت در راه خدا یک لحظه آرام و قرار نداشت!

ای مردم.. امروز در حالیکه لبخند بر چهره هاتان است، اشک بریزید!
امروز در حالیکه گریه می کنید، بخندید!
امروز در میان شیون هایتان، قهقهه بزنید!
امروز آهسته و شتابان راه بروید و از فرط شادی بر سر بکوبید!
آه.. آه.. امروز...   از اعماق وجودتان آه بکشید!
                                            چراکه امروز مولای شما خوشحال است!!

می گوید: برای چه گریه می کنید؛ حال آنکه امروز، روز دیدار است!!
می گوید: امروز رسول خدا منتطر من است!
می گوید: این فاطمه است که انتظار مرا می کشد که به نزدش بروم...
می گوید: اکنون وقت آرامش و استراحت است.. به خدا قسم که راحت شدم!

و لحظاتی بعد، من و تو را در عمق خنده های پرمعنایش تنها می گذارد که سالیانی دراز بنشینیم و فکر کنیم که چه کردیم با دل او ...


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 4:13 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





چهارشنبه 85 فروردین 9

سنگینی غم این روزها بر دل مومنین اثر کرده است. و این را تو میتوانی از چهره شان بخوانی... امروز پیامبر از میان ما رفت. امروز پدر این امت رفت...
در طول عمرم به این حقیقت رسیده ام که خانواده ای که پدر از میان آنها رفته باشد دیگران به آنان به گونه ی دیگری می نگرند.. رفتارهایشان نسبت به آنها عوض می شود و بعضاً حرکات ناپسندی از خود نشان می دهند. پدر... ستون خانواده است. پدر... هر چه قدر هم که از کار افتاده و پیر باشد، عزت خانواده است. خانواده مانند خیمه ای است.. رفتن پدر همانا و کشیدن چوب خیمه همانا. پدر... هرچه قدر بد اخلاق، هر چه قدر کم محبت، هر چه قدر... آبروی خانواده است.
پیامبر (ص) فرموده بود: اَنَا وَ عَلیُّ اَبَوا هذِهِ الاُمَّة...من و علی پدران این امتیم... امروز این امت پدر از دست داده است. تو خود بگو که از این به بعد چه خواهد شد... وصایای پدر را نشنیده گرفتند! سخنان پیامبرشان را از یاد بردند... و شد آنچه نباید می شد!
امروز بیاییم پای منبر امیرالمومنین بنشینیم و گوش به نوای غمناک دل او بسپاریم وقتی به مردم یادآوری می کرد آنچه را که فراموش کرده بودند که:
رسول خدا (ص) در حالیکه بر روی سینه ام بود قبض روح شد، جان او در کف من روان شد و من چهره ام را با آن متبرک ساختم. این من بودم که پیامبر را غسل دادم و فرشتگان مرا یاری می کردند، در و دیوار خانه فریاد می زد؛ گروهی از فرشتگان فرود می آمدند و گروهی دیگر به آسمان پرواز می کردند؛ گوش من از صدای آهسته آنان که بر آن حضرت نماز می خواندند پر بود، تا آنگاه که او را در حجره اش دفن کردیم... (1)
مردمی که هوا و هوس دنیا چشم و گوششان را بسته بود... و اینگونه امیرمومنان بر سر قبر رسول خدا ناله می کرد که:
فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَةِ قَبرِکَ وَ فاضَت بَینَ نَهری وَ صَدری ... این من بودم که با دستان خودم تو را در میان قبر نهادم و هنگام رحلت، جان گرامی تو میان سینه و گردنم پرواز کرد. پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد، با مرگ تو رشته پیامبری، فرودآمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. مصیبت تو ، دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت، و همه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد. اگر به شکیبایی امر نمی فرمودی، آنقدر اشک می ریختم تا اشک هایم تمام شود، و این درد جانکاه همیشه در من می ماند، و اندوهم جاودانه می شد، که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است! چه باید کرد که زندگی را دوباره نمی توان باز گرداند، و مرگ را نمی شود مانع شد. پدر و مادرم به فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن، و در خاطر خود نگه دار.(2)
و گاهی هم که آن مرد بزرگ و عالم بی همتا و سید بی مثال، غم، تمام وجودش را فرا می گرفت و کاسه صبرش لبریز می شد و گریه می کرد... پیامبر را مخاطب خود قرار می داد و می فرمود:
انَّ الصَّبرَ لَجمیلٌ اِلاّ عَنکَ وَ اِنَّ الجَزَعَ لَقَبیحٌ اِلاّ عَلَیکَ وَ اِنَّ المُصابَ بِکَ لَجَلیلٌ وَ اِنَّه قَبلَکَ وَ بَعدَکَ لَجَلَلٌ
همانا شکیبایی نکوست جز در غم از دست دادنت و بی تابی ناپسند است جز در اندوه مرگ تو، مصیبت تو بزرگ است و مصیبت های قبل و بعد آن در مقابلش ناچیزند.(3)
در تمام نهج البلاغه ندیدم که علی علیه السلام به کسی بگوید "پدر و مادرم به فدای تو!" مگر اینکه از قبل یا بعد از آن، از رسول الله حرفی به میان می آورد. تا آخر عمر گرامیش از غم رسول خدا سوخت... شهادت می دهم که راهی را پیمود که رسول الله پیمود و در تمام عمر عمل کرد و علمش از عملش جلو نیافتاد!
در خطبه هایش برای رسول خدا دعا می کرد... :
بار خدایا! بین ما و پیغمبرت در نعمت های جاویدان، و زندگانی خوش، و آرزوهای برآورده، و خواسته های به انجام رسیده، در کمال آرامش و در نهایت اطمینان، همراه با مواهب و هدایای با ارزش، جمع گردان!

پی نوشت ها:
1. خطبه 197
2. خطبه 203 و 235
3.حکمت 292


نوشته شده توسط بیم عرف ت در ساعت 7:16 عصر | ()نظر

کلمات کلیدی : علی علیه السلام

ارسال لینک :





<      1   2   3   4   5      
+ لینک پست های اخیر: :












هرگونه استفاده از مطالب و فایل های این وبلاگ در جهت نشر فرهنگ دینی موجب امتنان است!!
طراحی: بی معرفت - نام قالب: دل شب
توسط نرم افزار: فتوشاپ CS و فرانت پیج 2003
قدرت گرفته از پارسی بلاگ

No Copyright : Because of spreading Islamic thought you can use all files and images.
Design by Bimarefat - Template Name: Dele Shab
Software : Photoshop CS & FrontPage 2003
Powered by Dear "Parsiblog.com"

Clicky